🍦 آشـوب... 93/8/18
آشـوب همـان
حـسِ غریبـی اَسـت
کـه وقتـی بـه لـب هـایِ
تـو لبخنـد نَبـاشـد دارم...!
قَهــوه دَم میکنَــم
نصـفِ قاشُـق
سیانـــور به فِنجانَــت میریزَم
لَبخَنــد کـه میـزَنـی
بـی تـاب میشوَم
میگویـَــم
قَهــوه اَت سَرد شد
بگذار عَوضَش کنـَـم...!
لَبخنـد کـه میـزنـی ،
کمتـریـن اِتفـاقـی کـه مـی اُفتـد
اِختـلـال در تشخیـصِ مـاه هـای قَمَـریـست !
هـَرجـا دیـدی حریـف
داره بـرنـده میشـه
بـه بُـردش لَبخنـد بـزن
اینطـوری خـودش بـه بـرنـده
شـدنـش شـک میـکـنـه!!
گاهی وقتا فکر کردن به بعضی ها
نا خود آگاه لبخندی را روی لب می نشاند
دوست دارم این
لبخند های بیگانه را...
این بعضی ها را...