پيام

DARYAEI
91/6/6

+ لباس هايم که تنگ ميشود... ميدهمشان به اين و آن.... دلم که تنگ شد چه کار کنم؟ بدهمشان به اين و آن؟

اي کاش. . . کساني که دلتنگشان مي شويم... لياقت اين دلتنگي را داشته باشند...!!!

اي گفتييييييييييييي.............کاش بزرگ نميشديم....

خانم افسانه جوابتونو دادم

کوچيک که بوديم چه دل هاي بزرگي داشتيم حالا که بزرگيم چه دلتنگيم کاش دلهامون به بزرگي بچگي بود کاش همان کودکي بوديم که حرفهايش را از نگاهش ميشد خواند کاش براي حرف زدن نيازي به صحبت کردن نداشتيم

کاااااااااااااااااااااااش

ايول افسانه خانم عسل ودلتنگي خيلي خوشمل بود

بيچاره تنهايي اين عروس نگون بخت آه و اشک را دوست ندارد اما همنشين هميشگي اش چشم اميدش به دلي نااميد و شکستن سکوتش ميداند عادت ، دشمن است اما عقل کجا و دلتنگي کجا ! دل نااميد اميدوار ميرود و باز تنهايي ميماند و تنهايي . . .

مگه دلت ولگرده؟ها؟دهعععععععععععععع ديگه از اين حرفا نزنيا

خواهش افسانه جون

نگين خانوم نه بابا بيچاره:)))))//////دله ديگه گاهي بهانه هايي ميگيره که خودت انگشت به دهن ميموني

دلتنگي يعني....: روبروي دريا ايستاده باشي اما..... خاطره ي يه خيابون خفه ات کنه...........

دنيا ارزش هيچ چيزو نداره

افسانه منظورت از مربا چيه

عشق 4 به افسانه خانوم گفت عسلم....افسانه خانومم گفت ممنون مربا....منظورش اين بود

:)))))))))

والله من که ازهمون اول بلدنبودم قهرکنم!...من خاطره ي قهرتاقيامت ندارم:(...فقط بادخترعموم ميزديم توسرهم ...چنددقيقه بازي کنسل ميشدبجاش باهم ميرفتيم توکوچه بازي ميکرديم:)

دم شما گرم....اما من يادمه ميگفتم:)))))...ولي مثله همين جمله زود زود آشتي بودم....

من هميشه ازدخترعموم بااينکه 6،7ماه ازم کوچيکتربودکتک ميخوردم اخه خيلي مظلوم وساکت بودم (فاميل ميگه مظلوم بودم)بخاطرهمين جرعت حرف زدن نداشتم چ برسه گفتن اين حرف!

:(((