پيام

DARYAEI
91/4/11

+ انسان ممکن است با يک نفر بيست سال زندگي کند... و آن شخص برايش يک غريبه باشد ، مي تواند با يک نفر بيست دقيقه وقت بگذراند. و تا آخر عمر فراموشش نکند ..

*خاطره* 94/2/24

براي خيانت هــــزار راه هــســــت! اما هـيــچ کــــدام به انـــدازه تــــظـــاهـــر به دوست داشتن کــثـيــف نـيـســـت !

به سلامتي دريا! نه به خاطرِ بزرگيش، واسه يک‌رنگيش.

لايک 4 يو/ اين آخري منظورت خودت بودي يا دريا و اقيانوس ؟ :دي

کاش ميدانستم اين سرنوشت را چه کسي برايم بافته؟؟؟... آنوقت به او ميگفتم يقه ام را آنقدر تنگ بافته که نميتوانم بغضهايم را فرو بدهم...

tanx هردو....ههههههه

گاهي بايد به دور خود يک ديوار تنهايي کشيد... نه براي آنکه ديگران را ازخود دور کني...نه بلکه براي اينکه بفهمي براي چه کساني اهميت داري که اين ديوار را بشکنند...

اين روزها... تنهايي هم... مد شده... همه به هم خيانت مي کنند... و بعد داد مي زنند که تنهايم....!!!

مرسي...

با اينکه از شعر و .. خوشم نمياد ولي از اينا خوشم مياد :دي

خوبه اسپايکا....

اتفاقا سر زدم يه نيم ساعت پيش....

من الان ميرم وبت...

مرسي دوست خوبم....

اسپايکا مي خواستي رنگ وبتو چه رنگي بزاري؟

باشه الان کيک مي خواي يا فردا جشن با بقيه بچه ها؟

همدرد اشک نه اين چه حرفيه! راستش فقط پست اولتون+ اون شعري ک کوتاه بودو خوندم.....بقيشو حوصله نکردم چون طولاني بود

Deltangi جان تو فکر مشکي+آبي خوشرنگ بودم.... صورتي دخترونست.. يه جورايي لاو

اره اونم قشنگ ميشه...اگه عوض کردي بگو بيايم ببينيم...

اشتباه من اين بود هرگاه رنجيدم........لبخندزدم فکرکردند غمي ندارم ضربه هارامحکم ترزدند!!!!

از خودت بود؟؟

حتما Deltangi .. به شما نگم به کي بگم؟ :)

مرسي....

من خيلي دلم تنگ شده اما دلتنگي من براي آدمهاي اين دنيا نيست . حوصله ام خيلي خيلي سر رفته اما نه براي رفتن به پارك يا جاهاي ديدني كه در اين دنياست من خسته ام خيلي خسته ام مي خواهم استراحت كنم اما نه در اين دنيا مي خواهم از اين دنيا بيرون بروم مي خواهم مهمان نا خوانده اي خارج از اين دنيا باشم. لباس آخرت متري چند؟ خـــــــدا ؟!!؟

كاش خودم را جايي جا بگذارم... و برگردم و ببينم كه... نيستم!!!

ميگويند فاصله ها سردي مي آورد اما نميدانم چرا فاصله ها بين من و تو دلتنگي مي آ ورد

ميترسم خسته شوي از اينکه هر شب "تو" به خوابم مي آيي. آدرس خوابهايت را بده تا امشب "من" به بازديد بيايم

ههههه کلافتون کردم؟.....ببخشيد

همدرداشك.. همينجوري .. خوبه آدم حس شاعرانه داشته باشه...

کارم به جايي رسيده که طوري بايد دلتنگش باشم که به کسي برنخوره...:| دلتنگشم:'/...نه براي آغوشش يا بوسه هاش،فقط براي خــودش

دل تنگي جان .. به غير از يکي دو تا که زياد نفهميدم :( بقيشون جالبن...

گاهي خيال ميکنم روي دست خدا مانده ام.... خسته اش کرده ام!!!..... خودش هم نمي داند با من چه کند...!

کدومارو نفهميدي؟

چقدر شعر ميگين بسه ديگه.........

يه سوال؟؟

كاش خودم را جايي جا بگذارم... و برگردم و ببينم كه... نيستم!!!